حکایات و تشرّفات

حکایات و تشرفات ۲۵ : شیعه و نماز قضا!

حکایات و تشرفات 25
عکس نوشته حکایات و تشرفات ۲۵

 

حکایات و تشرفات ۲۵ : شیعه و نماز قضا!

 یوسف بن احمد جعفری گفته که در سال ۳۰۶ ه ق حج رفتم و تا سه سال ماندم، بعد به سمت شام برگشتم. در قسمتی از راه که می رفتم و اتفاقا نماز صبح هم قضا شده بود، از محمل پایین آمدم و آماده نماز شدم، در همین اثنا دیدم که چهار نفر در یک محمل هستند، سرجایم ایستادم و از آنها خیلی تعجب کردم.

یکی از آنها به من گفت: از چه تعجب کردی؟ (حال آن که) نمازت را ترک و با مذهب خودت مخالفت کرده ای! (۱). به او گفتم از کجا به مذهب من علم داری؟ گفت: دوست داری صاحب زمانت را ببینی؟ گفتم بله. پس به یکی از آنها اشاره کرد ( یعنی صاحب الزمان این شخص است) گفتم: علامات و معجزاتی هم دارد؟ گفت کدام را دوست داری، این که شتر با بارش به آسمان برود یا اینکه فقط محمل به آسمان بالا برود؟ گفتم: هر کدام که باشد معجزه و دلیل بر وجود حضرت است. همان لحظه دیدم شتر با تمام باری که داشت سمت آسمان بالا رفت و آن مردی که با من صحبت می کرد، به مردی اشاره کرد که چهره ای گندم گون داشت و رنگش مثل طلا درخشنده و بالای پیشانی اش اثر سجده بود.

(١) به این معناست که عجیب این نیست که ما چهارتن روی یک محمل سوار هستیم، عجیب این است که تو با وجودی که شیعه هستی نمازت فوت و قضا شود.

 کتاب الغیبه طوسی، ص۴۵۷

 

 

بخش پیام های مهدوی "حکایات و تشرفات"
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا