حکایات و تشرفات ۳۳ : اگر کارد به استخوانت رسیده…

حکایات و تشرفات ۳۳ : اگر کارد به استخوانت رسیده…
مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: فردی به نام “ابوالوفای شیرازی” در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند.حضرت میفرمایند:
اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: “یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ” “الغَوثَ اَدرِکنی”.
(مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس…).
ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: “به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان”
سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: “اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم…”. بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸
بخش پیام های مهدوی "حکایات و تشرفات"