رمان مهدوی ۴۷
رمان مهدوی – قسمت چهل و هفتم
ادموند بعد از رفتن آنها از شدت فشار عصبی بیهوش شده بود و تا الآن که حدود دو ساعت میگذشت هنوز تغییری در وضعش حاصل نشده بود. پلیس هم خیلی سریع او را به یکی از بیمارستانها منتقل کرده و اقدامات پزشکی را انجام داده بودند اما تلاششان بیفایده و تغییری در حالش ایجاد نشده بود. وقتی آرتور به بیمارستان رسید بازپرس پرونده جلو آمد و شرایط را توضیح داد اما او اصرار داشت که خودش با پزشک معالج او صحبت کند. پزشک خبرهای خوبی نداشت؛
– خب راستش آقای مردل ما هر کاری از دستمون برمیومد انجام دادیم ولی موکل یا بهتر بگم دوست شما دچار شوک عصبی شده و تب بسیار بالایی داره که به دارو تقریباً پاسخ نمیده، اگر این تب بیشتر از ۴۸ ساعت ادامه پیدا کنه، حتی درصورتیکه بیمار زنده بمونه، ممکنه دچار آسیبهای داخلی زیادی بشه مثل نارسایی کلیوی، یا حتی کبدی… نمیدونم! باید منتظر شد و دید چه اتفاقی میفته، توصیه میکنم سعی کنید ازلحاظ روحی ایشون رو تقویت کنید تا بتونه با بیماری یا مشکلی که داره مبارزه کنه.
با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن شود…
بخش پیام های مهدوی "رمان مهدوی"