رُمان مهدوی

رمان مهدوی ۵۶

رمان مهدوی 56
عکس نوشته رمان مهدوی ۵۶

 

رمان مهدوی – قسمت پنجاه و ششم

آن شب وقتی خانواده حسینی وارد فرودگاه امام خمینی شدند؛ پسر خانواده، اولین فرزند مصطفی که محمد نام داشت به همراه همسرش ریحانه و دو نوه دوست داشتنی به نام علیرضا و زهرا و همچنین دختر بزرگ خانواده، مریم و شوهرش حمید، برای استقبال آنها آمده بودند. نوه های شیرین مصطفی برای در آغوش کشیدن پدربزرگ و مادربزرگشان می دویدند و با شادی فریاد میزدند.

 همگی آنقدر از دیدن یکدیگر خوشحال بودند که فراموش کردند سراغی از داماد جدید خانواده بگیرند. بهترین جایی که مصطفی و همسرش به همراه ملیکا میتوانستند چند روزی مهمان باشند، فقط خانه پسرشان بود که همیشه با مهمان نوازی بی نظیر و خالصانه از آنها پذیرایی میکرد، علاوه بر این او تنها کسی بود که میتوانست پدرش را یاری کند و به کارهای او سر و سامانی بدهد.

رمان ادموند تالیف آمنه پازوکی

 با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن‌ شود…

 

 

بخش پیام های مهدوی "رمان مهدوی"
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا