دلنوشته

دلنوشته مهدوی ” برای آمدنت زود هم دیر است “

برای آمدنت زود هم دیر است

 

برای آمدنت زود هم دیر است

 

گفتند یار رفته  سفر باز می رسد                        
بیش از هزار سال گذشت و خبر نشد
یعقوب وار این پدر پیر روزگار            
چشمش به راه ماند و خبر از پسر نشد
کجاست آن یار سفر کرده، آن مسافر غریب، در کدامین سرزمین منزل دارد و در کدام دیار مأوا؟
کجاست او که واسطه فیض است و حبل المتین ، فرزند فاطمه(س) است و از سلاله پاک حسین (ع)؟
کجاست اَبَر مرد تاریخ ، آن یگانه دوران و منجی نسل انسان؟
دیر زمانی است که چشم در راهیم و به انتظار مقدمش ثانیه شمار لحظه ها.
پس چرا نمی آید؟
چرا نسیم وصال نمی وزد و فصل خزان نمی رود؟ چرا فرقت و هجران رخت بر نمی بندد و روزگار رهایی سر نمی رسد؟
نکند ، نکند این به درازا کشیدن ایام هجر از ما باشد؟
اندکی فکر، کمی اندیشه ،آری! این نیامدن و به تاخیر افتادن ها از ماست، از ما و از کرده ها و نکرده های ما، از ما و از فعل و عمل ما .
مگر راه به بیراهه رفته ایم که نوای حضرتش را فراموش کرده ایم آن جا که فرمود: ما را از شیعیان دور نگاه نمی دارد، مگر رفتارهای آنان که به ما می رسد و دور از انتظار است.
مگر یقین نداریم که او آمدنی است و برای آمدنش باید که مهیا شد
مگر باور نداریم که او « بهار زندگی» و «پدری مهربان» و آن هم پدری مهربانتر از هر مادری است.
مگر شک کرده ایم که او واپسین نشانه خدا روی زمین، و واسطه فیض از سرچشمه زلال الاهی  است.
مگر فراموش کرده ایم که او حسین(ع) امروز است و آرمانش آرمان حسین(ع) و مقصودش به مقصد رساندن آدمی، بدان جا که شایسته مقام انسانیت است؛ پس چرا صدای « هل من ناصر » او به گوش ما نمی رسد.
مگر به یاد نداریم روایات بسیاری که از جهان پس از ظهور خبر داده­اند و از عدالت وامنیت، رضا و خشنودی و به انجام رسیدن ماموریت صدوبیست و چهار هزار پیامبر و یازده امام و هزاران هزار از صلحا و پاکان مژده داده اند..
مگر ایمان نداریم که با ظهورش اهل آسمان و زمین مسرور شوند. بر دولتش چنان رفاه وآسایشی سایه افکند که نظیرش را تاریخ هرگز به خود ندیده است، و مگر نه این است که با معرفت و انتظاری پویا ، دوران فراق و هجران به سر می رسد وآن صبح امید طلوع می­کند.
آری باید به پا خاست. چشم­ها را شست و در راه کسب معرفت حقیقی گام نهاد. معرفتی که اگر از آن غافل شویم، به مرگ جاهلیت دچار خواهیم شد.
باید که عزم را جزم کرد و مشتاقانه با فعل و عمل زمینه­ های ظهورش را مهیا ساخت. 
باید که بی تاب بود و خستگی ناپذیر کوشید تا  دشمنان حضرتش را از کار شکنی و تفرقه انگیزی و از به پا کردن فتنه و آشوب و بلوا، مایوس ساخت.
باید عهدی بست، عهدی از جنس عشق و وفا که دست در دست هم در ظل توجهات وعنایات مولا معارف مهدوی را فرا گرفته، در گسترش این فرهنگ لحظه ای غفلت نورزیم.
اللهم عَجّل لولیک الفرج

پدید آورنده: ف. هاشمی

 

 

بخش ادبیات مهدوی "دلنوشته مهدوی"
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا