روایتی که تمام مشخصات امامان بزرگوار و بهویژه امام زمان در آن ذکر شده باشد؟
آیا روایت معتبری وجود دارد که تمام مشخصات امامان بزرگوار و بهویژه امام زمان در آن ذکر شده باشد؟
نهتنها یک حدیث، بلکه روایات بسیاری از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله آمده است که در آن نام و صفات ائمه معصومین علیهم السلام بیان شده است.
برای رعایت اختصار به کتاب نفیس«اصول کافی» بسنده می کنیم. این کتاب که در روزگار غیبت صغرا یعنی در فاصله سالهای ۲۶۰ـ۳۲۹ ه.ق. نوشته شده؛ ازاینرو به زمان محدثان و راویانی که مستقیماً از معصومان نقل کردهاند، بسیار نزدیک است و احادیث آن دارای صحت و استحکام قابل توجهی است.
در این کتاب بیست حدیث درباره دوازده امام و صفات آنان آمده است و ما به نقل یک حدیث مشهور ـ که حدیث لوح نام گرفته است ـ اکتفا میکنیم:
ابوبصیر گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: روزی پدرم به جابربنعبدالله انصاری فرمود: «مرا با تو کاری است؛ هرگاه خلوتی یابیم». جابر گفت: هر زمان اراده فرمایید، در خدمتم. روزی در خلوت با او دیدار کرد و فرمود: «جابر! درباره لوحی که در دست مادرم، حضرت فاطمه علیهاالسلام دیدهای برایم سخن بگو. فاطمه زهرا علیهاالسلام چه گفت و نوشته آن لوح چه بود؟».
جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد منزل فاطمهعلیهاالسلام شدم و به او میلاد امام حسین علیهالسلام را تبریک گفتم. در دست آن حضرت لوحی سبز دیدم، مانند زمرد، دارای نوشتهای درخشان و سپید، چون رنگ خورشید. عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما ای دخت گرامی رسول خدا! این لوح چیست؟
فرمود: «لوحی است که خداوند متعال آن را به پدرم هدیه کرده و در آن نام پدرم، شوهرم و دو فرزندم و فرزندانم که اوصیایند آمده است. پدرم آن را به مژدگانی به من داد».
جابر گفت: سپس مادرتان صدیقه آن را به من دادند. من آن را قرائت کردم و از آن نسخهای برداشتم. پدرم (امام باقر علیهالسلام) به او فرمود: «جابر! آن را به من نشان ده». گفت: چشم. سپس پدرم با جابر به خانه او رفت. جابر نوشتهای از پوست آهو (یا کاغذ) آورد و به امام باقرعلیهالسلام نشان داد. آن حضرت فرمود: «جابر! در نوشته ات بنگر تا من آن را بر تو بخوانم».
جابر در نوشته خود نگاه میکرد و پدرم آن را قرائت میفرمود. حتی حرفی با هم تفاوت نداشت. جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که در لوح فاطمه علیهاالسلام این چنین دیدم:
«این نوشتهای است از سوی خداوند ارجمند حکیم، برای محمد، پیامبر، فروغ، سفیر، پردهدار و راهنما از سوی او. روحالامین از جانب پروردگار جهانیان بر او نازل شد: محمد! نامهای مرا بزرگ شمار و سپاسگزار نیکیهایم باش و انکار آنها مکن. منم«الله» خداوندی که جز من نیست، شکننده جباران و چیره کننده ستمدیدگان و سزای دهنده روز رستاخیز.
همانا منم«الله» خداوندی که جز من نیست. آن کس را که جز به لطف من امید دارد و یا از غیر عدل من میترسد، سخت کیفر دهم؛ چنانکه کسی را چون او شکنجه نکرده باشم.
ای محمد! تنها من را بپرست و بر من تکیه کن. همانا پیامبری را برنینگیختم و روزگار او را کامل نکردم و به پایان نرساندم جز آن که برایش وصیی آوردم. تو را بر تمامی پیامآوران برتر نمودم و جانشین تو را بر تمام اوصیا. با دو شیر بچه و دو فرزند دخترت، حسن و حسین، بر تو کرامت بخشیدم.
حسن را پس از پدرش سرچشمه دانش خود داشتم و حسین را خزانهدار وحی خود آوردم. او را با تاج شهادت رستگاری دادم و او برترین شهیدان باشد. کلمه تامه (حقایق بلند امامت و معارف) و همه دلایل رسای خود را با او و در نزد او نهادم. بر محور عترت او، ثواب و عقاب دهم. نخستین عترت او علی، سید عابدان و زیور دوستان گذشته من است و زاده او همانند جد ستودهاش، محمد نام دارد. شکافنده هسته دانشها و کان حکمت است و به زودی شکاکان در امر امامت جعفر(امام صادق علیهالسلام) هلاک خواهند شد. انکار او چون انکار من است. این حکم پابرجای من است که گرامی میدارم جعفر را و او را با پیروان و یاران و دوستانش مسرور میسازم. پس از روزگار او، موسی را فتنهای تاریک در تاریک فراگیرد؛ چراکه رشته پیمانم هرگز نگسلد و برهان (امامت و ولایت) پنهان نگردد و اولیای من با جامی سرشار سیراب میشوند. هر که کسی از آنان را نپذیرد، احسان من را انکار کرده و هر کس آیهای از کتابم را دگرگون سازد، برمن دروغ بسته است.
در پایان روزگار بنده و محبوب و برگزیدهام موسی، وای بر دروغپردازان منکر علی ولی و یار من! او آن کس است که سنگینی نبوت را (در امامت) بر دوش او میگذارم و با فیروزمندی بر آنها او را بیازمایم. او را دیو گردنفرازی (مأمون) بکشد و در شهری که بنده صالح (ذوالقرنین) ساخته در کنار بدترین آفریدهام (هارون الرشید) به خاک سپرده شود. این سخن حتمی است که او را به واسطه محمد فرزند و جانشین و میراث دانش او نشاط بخشم. پس او کان دانش و جایگاه اسرار من بر مردمان است. کسی به او ایمان نیاورد، مگر اینکه بهشت را منزلگه او سازم و شفاعت او را در هفتاد کس از خاندانش بپذیرم؛ آنان که همگی سزاوار آتش دوزخ باشند و رستگاری را برای او و پسرش علی به اوج رسانم؛ آن که ولی و یاور و گواه در میان آفریدگان و امانت در وحی من باشد.
از نسل او دعوت کننده به راه من و خزینهدار دانشم، حسن را بیافرینم و او را با پسرش، محمد، کامل کنم که تمام جهانیان را مهر باشد. او دارای کمال موسی و پرتو عیسی و صبر ایوب است.
اولیای من در روزگار او (غیبت او) خوار شوند و سرهای بریده آنان مانند سرهای ترک و دیلم (کفار و مشرکان) به هدیه فرستاده شود. آنان کشته و سوزانده شوند و همواره در ترس و هراس زیست کنند. زمین از خونشان رنگین و صدای ناله و شیون در میان زنانشان بلند شود.
بهحق اولیای من آنان هستند. بهوسیله ایشان پردههای فتنه تاریک در تاریک را کنار زنم و زمینلرزهها و سنگینیها و زنجیرهای گران را برمیدارم. درودهای پروردگارشان بر آنان باد و آنان هدایت یافتگانند». عبدالرحمانبنسالم گوید: ابوبصیر میگوید: اگر در عمر خویش حدیثی جز این نشنوی، تو را کفایت کند. پس آن را حراست کن، مگر از اهل آن.
خواستاران اصل متن عربی حدیث به کتاب اصول کافی، ج۱، ص۵۲۶، مراجعه فرمایند.
منابع برای مطالعه بیشتر
• کافی، کلینی، ج۱، صص۵۳۵-۵۲۳؛
• کفایه الأثر، ابن خرار قمی، صص۲۱۲-۱۰؛
• ترجمه اثبات الهداه، ج۲، صص۵۶۶-۲۴۸ و ج۳، صص۲۵۱-۲؛
• عوالم العلوم و المعارف، شیخ عبدالله بحرانی، ج ۱۵، بخش ۳؛
• احقاق الحق، قاضی نورالله مرعشی، ج۱۳، صص۷۴-۱؛
• عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، صص۱۳۲-۷۵؛
• وافی، فیض کاشانی، ج۲، صص۳۱۳-۲۷۰، باب ۳۰و ۳۱؛
• احتجاج، طبرسی، ج۱، صص۷۰-۶۷؛
• روضه الواعظین، فتال نیشابوری، ج۱، صص۱۰۴-۸۸؛
• الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، علیبنیونس عاملی نباطی، ج۲، صص۱۲۸-۱۰۰.