آیا امام زمان به دیدار فقهای اسلام میروند و با آنها ارتباط دارند؟
آیا امام زمان به دیدار فقهای اسلام میروند و با آنها ارتباط دارند و یا آنها را به حضور میپذیرند؟
امام زمان هر چند دوران غیبت را میگذرانند، اما بیگانه از مسائل جامعه و حوادثی که بر امت میگذرد، نیستند؛ وجود امدادهای گوناگون از آن حضرت برای فقیهان برگزیده که زمامداران دین و اعتقاد مردم در دوران غیبت هستند، نشانگر حضور همیشگی آن امام بزرگوار در صحنه رهبری در عصر غیبت است. از سوی دیگر، در طول دوازده قرن گذشته از همان آغاز تا به حال شاهد جلوهها و مشکلگشاییهای آن حضرت بر جمعی از مردم عادی با ویژگیهای گوناگون بودهایم که این نیز خود نشانه دیگری از حقیقت وجود آن حضرت است. اینک به چند نمونه از دستگیریهای حضرت از فقهای گذشته اشاره میکنیم.
۱. شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱هـ.ق.)
علیبنمحمد بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) از دانشمندان دینی عصر خود بود. وی توفیق دیدار سومین نایب خاص امام عصر، حسینبنروح نوبختی، را در سال ۳۰۵هـ.ق. در بغداد به دست آورد، در نامهای که از طریق وی به حضور حضرت تقدیم داشت، درخواست نمود که ایشان برای داشتن فرزندی برای او دعا کنند، زمان زیادی نگذشته بود که نامهای به این مضمون به او رسید: «از این همسر فرزندی نخواهی داشت، ما در این باره دعا کردیم و به زودی پروردگار عالم از همسری دیگر که از طایفه دیلمان خواهد بود، فرزند فقیه، نیکو و با برکتی به تو روزی میکند».[۱]
پس از آن علیبنمحمد با بانوی دیلمی ازدواج نموده و از او دارای دو فرزند به نامهای محمد و حسین گردید. محمد به لحاظ نبوغ علمی و استعداد و قوت هوش فوقالعاده بود. او به لحاظ صداقت و امانتی که در حفظ و نقل حدیث داشته به «صدوق» شهرت یافت. مردم معاصر او وجود این همه رشد و تعالی را حاصل دعای امام عصر علیهالسلام دانسته و خود او نیز بارها بر این مطلب مباهات مینمود.
شیخ صدوق رحمهالله در آغاز کتاب «کمالالدین و تمامالنعمه»، داستان مفصلی از چگونگی برخورداری از عنایت امام عصر را نقل میکند که در خواب، حضرت به او میفرمایند: «چرا درباره غیبت کتابی تألیف نمیکنی؟» و آن هنگام که او به حضرت عرضه میدارد من قبلاً چیزهایی در این باب نوشتهام، مجدداً حضرت به او میفرمایند: «آنها به این روشی که من دستور میدهم نیستند. اکنون مستقلاً کتابی در غیبت تألیف کن و غیبتهایی را که پیامبران داشتهاند در آن درج نما».
بر این اساس شیخ صدوق امر امام عصر را اطاعت نمود و دو جلد کتاب ارزنده «کمالالدین» را در همین مبحث نگاشت که از جمله مصادر و مآخذ قدیمی و ارزنده و مستند، برای کسانی است که در آن زمینه تحقیق کرده و میکنند.
در اینجا شاهدیم که هر چند غیبت در انبیای سلف بیسابقه نبود، اما در شرایط آغازین دوران غیبت کبرا و پیدایش دروغگویان مدعی نیابت خاصه و حیرانی شیعه در مواجهه با این مسأله، ضرورت ایجاب مینمود تا مجموعه مدون و مستندی در این باب نگاشته شود. امام عصر این مهم را شخصاً دنبال نموده و به این بزرگوار دستور تدوین آن کتاب را میدهند، تا در زمانهای طولانی به عنوان سند و منبعی ارزنده در این مبحث مورد مراجعه، دقت و بهرهبرداری قرار گیرد.
۲. شیخ مفید (متوفای ۴۱۳هـ.ق.)
شیخ مفید، سرآمد شاگردان شیخ صدوق است و چهبسا که انفاس قدسی استادی که خود به دعای امام عصر پای بر جهان هستی گذارده بود و مورد عنایت حضرتش قرار داشت، در دل و روح این شاگرد زبده نیز تأثیرات بسزایی گذاشت تا آنجا که امام عصر در توقیعی که به شیخ مفید صادر فرمودند او را با واژههایی چون «ای دوست مخلص در دین»، «ای یاریکننده حق»، «ای دعوتکننده مردم به سوی حق با کلمه صدق»، «ای دوست با اخلاص و ای ملهم به حق» ستودند.[۲]
شیخ مفید، این افتخار را یافته که در سه نوبت نامههایی از ناحیه مقدس دریافت داشته و مخاطب ابلاغات مستقیم آن حضرت قرار گیرد. در فرازی از این نامهها سخن از یاریرسانی حضرتش نسبت به مردم به میان آمده، آنجا که میفرماید:
«اِنّا غیرٌ مُهلِمینَ لِمُراعاتِکُم و لا ناسینَ لِذِکرِکُم و لو لا ذلک لنزل بِکُم اللاواء و اصطلَمَتکُم الاعداء؛ ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر خود نمیبریم که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی میآورد و دشمنان، شما را در هم میشکستند».[۳]
به راستی آیا میتوان پشتوانهای از این قویتر سراغ داد که امام این چنین قاطعانه اجرای وظایف ناشی از امامت خود را در یاری مردم وعده دهند، حال اگر ما در خود چنین توجه به عنایت را ندیده و دست بزرگمردی را بر سرمان احساس نمیکنیم، باید به بازنگری خویش بپردازیم.
۳. سیدبنطاووس (متوفای ۶۶۴هـ.ق.)
وی از بزرگان علمای شیعه و از معاریفی است که مکرراً از فیوضات وجودی حضرت در خواب و بیداری بهرهمند شده است. او آنچنان شیفته حضرت بوده که بیان آن دشوار است. او در نامهای فرزندش محمد را مورد خطاب و سفارش قرار داده و در این باب ضمن اشاره به اینکه من تو را بنده مولایمان مهدی علیهالسلام و متعلق به او قرار دادم میگوید:
«مکرر در حوادثی که برای تو پیش آمده، به حضرتش پناهنده شده و به ذیل عنایتش متوسل شدم و حضرتش را مکرر در خواب دیدم و بر ما احترام فرموده و متولّی قضای حوایج تو شده است که وصف آن را نمیتوانم بیان کنم.
پس در موالات و دوستی و وفای به حقّ آن حضرت و تعلّق خاطر و توجّه قلبی به حضرتش طوری بوده باش که خدا و رسول و آن حضرت و پدران بزرگوارش خواستهاند».
آنگاه ضمن سفارش بر دادن صدقه برای سلامتی آن حضرت و مقدّم داشتن دعا برایشان نسبت به دعای بر خود و عرض حوایج در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به ساحت قدس آن عزیز به وی توصیه میکند که همچون برادران خطاکار یوسف و به بیان قرآن آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و بگو: «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقین» و سپس بگو: «ای سیّد ما تو سزاوارتری از یوسف به اینکه ما را مشمول رحمت و حلم و کَرَم خود قرار دهی که او برادرانش را مشمول عطوفت و مهربانی و احسان خود قرار داد».[۴]
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
• برکات حضرت ولی عصر، معلمی، ترجمه عبقری الحسان؛
• پادشه خوبان، موسوی مطلق؛
• عنایات حضرت مهدی موعود به علما، کریمی جهرمی؛
• چگونگی ملاقات حضرت، محدث نوری؛
• تشرّفات بین نفی و اثبات، مجله موعود، شماره ۱۳و۵؛
• فصلنامه انتظار، شماره ۳، مصاحبه با استاد محمد سند.
پینوشتها
۱. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۳۰۶.
۲. احتجاج، شیخ طبرسی، ج۲، ص۴۸۹.
۳. همان.
۴. کشفالمحجه، سیدبنطاووس، ص۲۰۹.